ماهنامه شستی
شماره خبر : 4186
منتشر شده در مورخ : 16 آذر 1404
ساعت : 20:15
دردویل ،شیطان هلز کیچن

دردویل ،شیطان هلز کیچن

دردویل، یا همان متیو مورداک، فقط یک ابرقهرمان نیست؛ او یه پارادوکس است. وکیلی که روزها در دادگاه برای عدالت می‌جنگد و شباهنگام با مشت و لگد، قانون را به روش خودش اعمال می‌کند.

تصور کن خیابونای تاریک و نفس‌گیر نیویورک، محله هلز کیچن، جایی که بوی جنایت و ترس تو هوا موج می‌زنه. حالا یه مرد نابینا رو ببین، با لباس قرمز و شاخ‌های شیطانی، که با حواسی تیزتر از هر آدم معمولی، مثل یه شبح در سایه‌ها حرکت می‌کند. این “مت مورداک” است، یا همان دردویل، ابرقهرمانی که نه پرواز می‌کند، نه سپر پرت می‌کند، ولی با قلبی پر از ایمان و روحی زخمی، شب‌های نیویورک را زیر پا می‌گذارد.در این شماره شستی درباره او و داستان جذابش نوشتیم.


مت مورداک: مردی که ترس را بلعید
دردویل، یا همان متیو مورداک، فقط یک ابرقهرمان نیست؛ او یه پارادوکس است. وکیلی که روزها در دادگاه برای عدالت می‌جنگد و شباهنگام با مشت و لگد، قانون را به روش خودش اعمال می‌کند. داستانش از یک تراژدی شروع می‌شود: کودکی که برای نجات یه غریبه جلوی کامیون پر از مواد رادیواکتیو می‌پرد، بیناییش را از دست می‌دهد، ولی حواس شنوایی او به شکل عجیب و حیرت‌انگیزی قوی می‌شوند.دنیا برای مت با دیگران متفاوت است ،او با یک رادار پرقدرت طبیعی که از شنوای‌اش سرچمشه می‌گیرد؛ ضربان قلب انسان‌ها، صدای قدم‌ها، و حتی حس بویایی دروغ راحس می‌کند! این قدرت‌ها از او یه جنگجوی بی‌نظیر می‌سازد، اما چیزی که واقعاً مت را خاص و متفاوت می‌کند، ایمانش است. او یک کاتولیک معتقد است که در هر مبارزه با گناه خودش هم دست‌وپنجه نرم می‌کند. استن لی، خالق دردویل، با همکاری بیل اورت، این شخصیت را در  سال ۱۹۶۴ خلق کرد، ولی این “فرانک میلر” بود که در دهه  ۸۰ میلاد با قلمش، دردویل رو از یه قهرمان ساده به یک اسطوره پیچیده تبدیل کرد. فلسفه میلر در داستاناش یه سوال بزرگ است: عدالت چیست؟ آیا یه مرد می‌تواند هم قاضی باشد، هم جلاد؟ مت بین این دو خط موازی قدم برمی‌دارد و همین کشمکش درونی، قلب تپنده‌ی شخصیت است!.


دشمنان مت مثل خودش هستند، خاکستری و عمیق. ویلسون فیسک، یا کینگ‌پین، یک بدمن جنایتکار که فقط یه تبه‌کار نیست؛ او هم مثل مت، رویاهایی برای هلز کیچن دارد، ولی با راهی پر از خون و خشونت. بعد از او بولزای به داستان اضافه می‌شود، قاتلی که انگار از دل کابوس‌ها بیرون آمده، با دقت مرگبارش الکترا، عشق زندگی مت را می‌کشد و قلبش را جریحه‌دار می‌کند. این آدم‌ها فقط دشمن نیستند، در اصل آینه‌‌ای تمام قد در بابر مت‌ هستند؛ هرکدام یک وجه از وجودش را به چالش می‌کشند. دوستانش، مثل فاگی نلسون و کارن پیج، هم زمینی نگهش می‌دارن، هم یادش می‌دن که هنوز ارزش جنگیدن رو داره.
فلسفه نویسنده: عدالت یا انتقام؟
استن لی دردویل رو با یک ایده ساده شروع کرد: قهرمانی که نقصش، نقطه قوت اوست. اما وقتی فرانک میلر قلم رو گرفت، همه‌چیز عمیق‌تر شد. میلر، با اون نگاه دارک و فلسفیش، مت رو تو موقعیتایی گذاشت که مجبور بود انتخاب کنه: آیا برای نجات شهر، باید گناهکار بشه؟ تو آرک “Born Again”، زندگی مت به خاک سیاه می‌شینه؛ کینگ‌پین هویتش رو لو می‌ده، همه‌چیز رو ازش می‌گیره، ولی مت از خاکستر بلند می‌شه. این داستان فقط یه ماجرای ابرقهرمانی نیست، یه قصه درباره‌ی رستگاریه. میلر از دردویل یه بتمن مارولی ساخت، ولی با یه تفاوت بزرگ: مت خدا نیست، یه انسانه که هر روز با شیطان درونش کشتی می‌گیره. این فلسفه، که ریشه تو مذهب و اخلاق داره، دردویل رو از بقیه قهرمانای مارول جدا می‌کنه. اون تونی استارک نیست که با پول و تکنولوژی بجنگه؛ مت با ایمان و اراده‌ش می‌ایسته.
سریال نتفلیکس: شیطان زنده می‌شه

حالا برویم سراغ سریال دردویل، یه شاهکار که در سال ۲۰۱۵ از نتفلیکس پخش شد و طرفدران کمیک را میخکوب کرد. چارلی کاکس، با بازی بی‌نظیرش، مت را جوری زنده کرد که انگار از صفحات کمیک بیرون پریده. این سریال فقط اکشن نیست؛ یه درام جنایی‌ست که نفس را در سینه‌ حبس می‌کند. فصل اول، با سکانسهای مبارزه که اکثرا با یک برداشت ضبط شده(مثل راهروی معروف)، نشان داد که دردویل چطور با گوشت و استخان می‌جنگد. کینگ‌پینِ (وینسنت دن آفریو )هم یک غول ترسناک و در عین حال انسانی؛ یه شرور که می‌توان با او همذات پنداری کرد، حتی اگر از او متنفر باشی. فصل دوم، با ورود پانیشر و الکترا، تاریکی رو بیشتر کرد و فصل سوم، با الهام از “Born Again”، مت رو به لبه پرتگاه برد و برگرداند. کارگردانی، موسیقی، و شخصیت‌پردازی سریال آنقدر قوی‌ست که هر قسمتش مثل یه فیلم سینمایی‌ست. اینجا خبری از طنزهای سبک مارول نیست؛ همه‌چیز خاکستری، واقعی و پر از تعلیق است.
دردویل فقط یه قهرمان نیست؛ یه قصه‌ است درباره‌ی اینکه چطور می‌شود در تاریک‌ترین لحظه‌ها نور را پیدا کرد. از کمیک‌های استن لی و فرانک میلر تا سریال نفس‌گیر نتفلیکس، این شیطان هلز کیچن بسیاری را  به شوق می‌آورد چون شخصیتی زمینی با ذاتی انسانی است، شکننده، مهربان و با این حال، کسی نمی‌تواند او را تسلیم کند.

برچسب ها : مارول دردویل استن لی چارلی کاکس